الیاس احمدی نژاد کیست؟
مشایی معتقد است اکثریت جامعه مستضعفاند اما وی استضعاف آنها را فقط مالی نمی داند، بلکه معتقد است اکثریت مردم نسبت به دین اعتقاد جدی ندارند، نسبت به غرب تمایل دارند، ضد روحانیت هستند، از نظر مالی فقیر و منتظر کمک مسئولان هستند و از نظر سیاسی هم نمیتوانند جریانات سیاسی را از هم تفکیک دهند.
حمید رسایی نماینده حامی دولت که میگوید ساعتها با مشایی بیپرده و چهره به چهره مباحثه و گفتوگو داشته، او را "الیاس " دولت احمدینژاد و مأمور محدودکردن ولی فقیه و منحرفکردن نظام اسلامی خواند و خواستار برخورد دستگاه قضایی با وی و همفکرانش شد.
اهم اظهارات این عضو فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس در گفت وگو با فارس بدین قرار است :
• سابقه انقلاب اسلامی و بررسی عملکرد شخصیتها نشان میدهد دشمنان همواره تلاش کردهاند اگر نتوانستند بهطور مستقیم شخصیتی را تحتتاثیر قرار داده و از او در راستای منافع خود استفاده کنند، از کانال اطرافیان وی وارد شوند؛ به عنوان نمونه در قضیه آقای منتظری دشمنان از طریق بیت او و دامادش که منتظری اعتماد بسیار زیادی به وی داشت، وارد عمل شده و اهداف خود را پیگیری کردند و یا در موضوع آقای هاشمی رفسنجانی هم دشمن تلاش زیادی کرد تا منافع خود را از طریق فرزندان و برخی اطرافیان وی تامین کند.
• جریان انحرافی امروز با توجه به خصوصیات و ویژگیهایی که شخص آقای احمدینژاد داشت و عمدتاً هم این خصوصیات و ویژگیها بر اساس مبانی اعتقادی بود، ابتدا با رویکرد اعتقادی وارد صحنه شد و پس از آن اهداف سیاسی و اقتصادی خود را پیگیری کرد و به برخی از آنها رسید.
• از جمله اهدافی که مشایی برای رسیدن به آن تلاش می کند، تصدی کرسی ریاست جمهوری یازدهم است اما این شخص به فراتر از ریاست جمهوری می اندیشد و اگر غایت هدف او کسب جایگاه ریاست جمهوری بود، می توانست با استمرار مرام و جهتگیری احمدینژاد سال 84، بدون اینکه نشان دهد با ولایت فقیه مشکل دارد به آن برسد ولی مشایی مأموریت دارد تا نظام اسلامی را به انحراف بکشاند. از نظر مشایی جایگاه رهبری باید به یک جایگاه تشریفاتی برسد و بسیاری از ارزش های دینی به ارزش های ملی گرایانه تغییر کند.
• به عبارت دیگر، از آنجا که جریان انحرافی و شخص آقای مشایی به شدت قدرتطلب است، در حقیقت با رویکرد ورود به مباحث اعتقادی به دنبال آن است که از جایگاه آقای احمدینژاد برای رسیدن به قدرت در انتخابات مجلس نهم و سپس ریاست جمهوری یازدهم بهره برد؛ در حالی که تردید نداریم اعتقادات مشایی انحرافی است و از احمدینژاد فقط به عنوان یک سپر استفاده می کند تا از طریق او به اهدافش برسد.
• در کنار این موضوع، یکی از مهمترین اهداف جریان انحرافی ناکارآمد نشان دادن مدیریت انقلابی و ولایی است؛ اتفاقی که در طول چند سال گذشته رخ داد، این بود که مردم طعم مدیریت انقلابی را پس از سالها مجدداً در مسیر تبعیت از ولایت چشیدند و ما در نقاط مختلف کشور شاهد نتایج این نوع مدیریت بودیم و رهبر معظم انقلاب هم بر این اساس بارها اصول زنده شده توسط احمدینژاد را ستودند و راه دولت را تأیید کرده مورد تمجید قرار دادند اما اوجی که مدیریت انقلابی گرفته بود، متاسفانه با فعالیت دهها برابری جریان انحرافی به دلیل اعتماد زیادی که آقای احمدینژاد به برخی شخصیتهای این جریان و در رأس آن آقای مشایی داشت، با رکود مواجه شد.
• احمدینژاد با همه هوش و حواسش می تواند تحت تأثیر الیاسهایی قرار بگیرد که آنها را به عنوان یک شخصیت مثبت باور کرده است. آقای احمدینژاد فردی شجاع، مدیر و با رویکردی زاهدانه است اما معصوم و مجتهد و دینشناس نیست و اتفاقا آسیبهایی که به او وارد می شود، از همین نقطه است. همه شخصیتها اشتباه میکنند و احمدینژاد هم مصون از اشتباهات نیست اما این اشتباهات به ویژه در اتفاقات اخیر هزینه سنگینی برای وی داشته که شاید اگر دیر بجنبد، جبران این هزینه سنگین دشوار باشد.
• علاوه بر این ما شخصیتهایی را در تاریخ انقلاب داشتهایم که اعتماد زیادی به برخی اطرافیان خود داشتند که نمونه آن شهید رجایی بود که با همه سلامت اعتقادی و اقتصادی، فریب فردی همچون مسعود کشمیری را خورد و اعتماد به کشمیری به حد اعتقاد رئیس جمهوری محبوب و مردمی آن روز به کشمیری رسید و موجب شد که فرد مذکور در ساختار اجرایی کشور به قدری نفوذ کند که رجایی و باهنر را به شهادت برساند تا به زعم خودش به نظام لطمه بزند.
• مهمترین انحراف مشایی در فرض خوشبینانه این است که اسلام را بر اساس دیدگاههای خودش تفسیر میکند و دچار بیماری تفسیر به رأی از دین است. مشائی مطالعات دینی متفرقه داشته اما این مطالعات را عمق نبخشیده و به اساتید فن و مجتهدان مسلط به کتاب و سنت هم مراجعه نکرده تا مسیر مطالعاتی وی را مشخص و در مسیر درست هدایت کنند؛ در جلسات مختلفی که با او مواجه بودیم و بحث کردیم به این نکته روشن رسیدم که او معتقد به اسلام منهای روحانیت است و تلاش کرده احمدینژاد را هم به این سو ببرد که البته در سایه ولایت فقیه و وجود رهبری با درایت و حکیم در رأس نظام اسلامی نمیتواند موفق به تحقق دیدگاه خود شود.
• مشایی معتقد است اکثریت جامعه مستضعفاند اما وی استضعاف آنها را فقط مالی نمی داند، بلکه معتقد است اکثریت مردم نسبت به دین اعتقاد جدی ندارند، نسبت به غرب تمایل دارند، ضد روحانیت هستند، از نظر مالی فقیر و منتظر کمک مسئولان هستند و از نظر سیاسی هم نمیتوانند جریانات سیاسی را از هم تفکیک دهند.
• اجازه بدهید برای اثبات این سخن یک خاطره نقل کنم تا بهتر این مسئله مفهوم شود؛ بعد از مناظره بنده و آقای جوانفکر در برنامه "دیروز، امروز، فردا " درباره مشایی و رابطه او با دولت که مناظره خوبی بود و البته پس از آن شاهد تعطیلی این برنامه تلویزیونی بودیم، یکی از وزرای دولت دهم به مشایی انتقاد کرد که چرا شما مواضعی اتخاذ میکنید که نیروهای خودی مجبور شوند در برابر هم قرار گرفته مناظره کنند آن هم با این دفاع بدی که جوانفکر از دولت می کند. مشایی در پاسخ وی گفته بود: "مناظره رسایی و جوانفکر کاملاً به نفع ما بود و ما برنده شدیم، چرا که روحانیت در برابر ما قرار گرفته بود ".
• اگرچه حذف روحانیت از صحنه سیاسی کشور شالوده فکری مشایی و همفکران اوست، اما باید توجه داشته باشیم که مشایی شخصیت چندوجهی دارد و در محافل عمومی و حتی بعضا در برابر احمدی نژاد به تناسب مخاطبینش شخصیتهای متنوع خود را بروز داده و از خود چهرههایی علمی، فرهنگی، سیاسی و اجرایی به نمایش میگذارد که این از ویژگیهای بارز نفاق است.
• این موضوع را در نظر بگیرید که اساسا فساد اقتصادی به دنبال خود فساد سیاسی و فساد اعتقادی و حتی فساد اخلاقی میآورد؛ مفاسد امروز مشایی هرچند برجستگی اعتقادی دارد اما این برگرفته از مفاسد اقتصادی است که درباره شخصیتهایی مانند مهدی هاشمی و برخی اصلاحطلبان و افرادی که در کنار آقای هاشمی بوده و اکنون نیز هستند، صدق میکند و ما در گذشته هم نسبت به آنها هشدار داده بودیم، ریشه در فساد اقتصادی این افراد دارد.
• بسیاری از مبانی و مواضعی که امروز توسط مشایی اتخاذ میشود، قبلا توسط اصلاحطلبان و جریان فتنه اتخاذ شده بود و موضوع تازهای نیست و به همین دلیل شما میبینید که در طول دو سال اخیر، مشایی هرگز حاضر نشده از تعبیر فتنه درباره جریان برانداز استفاده کند و فتنهگران را در حد مجرمین از نگاه نظام جمهوری اسلامی معرفی کرده و به اطرافیان خودش هم حتی توصیه داشته به جریان برانداز، فتنهگر نگویند.
• البته برخی به اصطلاح اصولگرایان دیگر هم بیماری جذب آرای مردم به هر قیمت را دارند که نمونه خیلی بارز آن را در انتخابات ریاست جمهوری نهم شاهد بودیم که افرادی با شیوههای غربی و روشهایی که در مبانی دینی و انقلابی ما پذیرفته شده نیست، دنبال کسب رأی مردم بودند و هرچند که امروز منتقد مشایی هستند، اما با او در مواقعی اشتراک عمل داشته اند.
• به عنوان نمونه عرض میکنم در بسیاری از امور بین آقای لاریجانی و مشایی اختلاف نظر و دیدگاه وجود دارد ولی در خصوص مسائل سیاسی و چگونگی جذب آرای مردم برای پرکردن پیمانه انتخابات، شاهد این هستیم که هر دو جریان یک هدف را دنبال می کنند ولی دو تاکتیک دارند؛ هر دو به دنبال به دستآوردن 13 میلیون رای انتخابات یازدهم هستند اما یکی معتقد است که اگر در کنار آقای هاشمی بایستد به هدفش می رسد و دیگری معتقد است باید از طریق نفوذ در بدنه جریان فتنه رسیدن به هدف خود را پیگیری کند که برای همین سراغ هنرپیشهها میرود و حرفهای ملیگرایانه میزند.
• بیرون از جریان اصلاحطلبی طبقهای از نفوذیها را داریم که ویژهخواری مالی و اقتصادی دارند و نفوذ کردهاند ولی امروز این افراد در حال برگزاری جلسات محفلی و انتخاباتی با چهکسی هستند؟ آیا غیر از مشایی برای آنها تور جذب پهن کرده؟ مانند بسیاری از افراد فاسد و معلومالحال دیگر که مشایی در برنامه ریزی جذب آرا با آنها ارتباط گرفته است.