دانلود آهنگ , SMS , عکس توپ , نرم افزار , فیلم داغ , موبایل 2013 , دانلود عکس و اس ام اس

آهنگ های جدید و نایاب و موزیک ویدئو های جدید در نایس اس ام اس دانلود فیلم های داغ

دانلود آهنگ , SMS , عکس توپ , نرم افزار , فیلم داغ , موبایل 2013 , دانلود عکس و اس ام اس

آهنگ های جدید و نایاب و موزیک ویدئو های جدید در نایس اس ام اس دانلود فیلم های داغ

رمان جدید و با حال " بعد از او " در سایت بزرگ نایس اس ام اس

رمان جدید و با حال " بعد از او " در سایت بزرگ نایس اس ام اس 

http://Nice-sms.blogsky.com/ 

 

در این مجموعه فصل 1 الی 3 رمان زیبا و عاشقانه ی بعد از او قرار داده شده است که برای مطالعه به ادامه ی مطلب مراجعه کنید. 

 

 

محبوبه چنان جا خورد که نفسش بند آمد واقعا" کجا باید میرفت ؟ خانه هر کدام از فامیل که میرفت یوسف خبر دار میشد با به یاد آوردن یوسف بغض گلویش را فشرد به سختی آب دهانش را قورت داد مرد دوباره پرسید: خانوم..... کجا برم؟
محبوبه ناگهان یاد فرشته افتاد قبل از آنکه مرد به چیزی شک کند گفت : فرمانیه.....
وقتی ماشین حرکت کرد با آسودگی به عقب تکیه داد و به فکر فرو رفت .
فرشته یکی از بهترین دوستان دبیرستانش بود مثل دو خواهر با هم صمیمی و هم راز بودند فاصله ای که بعد از ازدواج استثنایی فرشته و انتقالش از آن محل متوسط به بالای شهر بینشان افتاد با ازدواج محبوبه بیشتر شد اما ارتباط دوستانه شان قطع نشده بود در سالهای مدرسه اتفاقی باعث نزدیکی بیشترشان شده بود  اتفاقی که فرشته را تا آخر عمر مدیون محبوبه کرده بود و همین دین باعث شد تا در آن استیصال به یادش بیفتد از آخرین باری که هم را دیده بودند نزدیک یک سال می گذشت اما محبوبه با شناختی که از دوستش داشت مطمئن بود کمکش میکند راننده در ابتدای خیابان بزرگ فرمانیه باز به عقب نگریست: کدوم کوچه خانوم؟؟
محبوبه دست و پا شکسته آدرس داد آخر همیشه یوسف او را میرساند و چند ساعت بعد دنبالش می آمد و تا به حال تنها هیچ جا نرفته بود سر انجام بعد از مدتی جست و جو جلوی در قهوه ای بزرگ خانه فرشته ایستادند
محبوبه سرخ از خجالت و با صدایی که از ترس برخورد بد راننده می لرزید گفت: ببخشید من پول همراه ندارم اگر اشکالی ندارد چند دقیقه اینجا صبر کنید تا از صاحب خانه پول بگیرم
مرد لوطی وار گفت : این چه حرفیه آبجی ؟ مهمون من باشید
محبوبه شرمنده و خجل زیر لب گفت : اختیار دارید اجازه بدید ......
بعد فوری پیاده شد و زنگ خانه را فشرد از ناراحتی می لرزید اگر شوهر فرشته خواب باشد چه؟نمیگه عجب دوست وقت منشناس و نفهمی داری ؟ مبادا برای فرشته بد شود ؟ هیچ وقت درباره شوهرانشان زیاد صحبت نمیکردند برای همین محبوبه نمی دانست شوهر فرشته در این جور مواقع چطور مردی است نکند از رفت و آمد دوستان زنش خوشش نیایید ؟ نکند با مزاحمت بی موقع اش بین زن و شوهر شکر آب شود ؟ صدای پسر جوانی از جا پراندش : بله ؟
محبوبه به صفحه سیاه رنگ که ناگهان روشن شد زل زد و آهسته  زیر لب گفت : سلام پسرم مامان هست؟
صدای پچ پچی شنیده شد بعد صدای هیجان زده فرشته : محبوبه جون توی الهی قربونت برم بفرما تو ...
محبوبه مثل برق گرفته ها بر جا ماند نتوانست جلوی زبانش را بگیرد :
فرشته از کجا فهمیدی منم کسی خبرت کرده ؟
فرشته خندید: نه بابا آیفون تصویری گذاشتیم ....
بعد جدی پرسید مگه دنبالت میگردن ؟
محبوبه نگران پشت سرش را نگاه کرد راننده خودش را مشغول کرده بود و داشت با چیزی در داشبورد ور میرفت محبوبه سرش را نزدیک برد و پچ پچ کرد : فرشته جون میشه زحمت بکشی با پول بیایی دم در من پول تاکسی رو ندادم
صدای فرشته پر عجله شد : الان میام ..


ساعتی بعد محبوبه آسوده از دانستن اینکه شوهر فرشته در مأموریت به سر می برد روی تخت اتاق مهمان ولو شده بود شروع به تعریف وقایع آن روز برای فرشته کرد صدایش از بغض می لرزید و گاهی از شدت ناراحتی ساکت می ماند وقتی با هزار مکافات همه چیز را برای دوستش تعریف کرد نفس راحتی کشید و پرسید : تو جای من بودی چه کار میکردی؟
فرشته که از شنیدن حرفای محبوبه خشکش زده بود به خود آمد صدایش در نمی آمد سرفه خشکی کرد و گفت : اصلا" نمی تونم تصورش رو بکنم که چنین بلایی سرم بیاد .. فکر کنم اگر جای تو بودم خونه ام رو عوض می کردم !
محبوبه غمگین و نا امید گفت : نمیشه ... اگر اینجا باشم نمی تونم با فامیل قطع رابطه کنم ایمان رو چه کنم ؟ ایمان دیگه بزرگ شده هزار و یک سوال میپرسه من و یوسف رو بیچاره میکنه ... وای حاج خانوم چی میگه ؟ اصلا" روم نمیشه تو چشماش نگاه کنم ...
فرشته حرفش رو برید آخه تقصیر تو چیه ؟ مگه تو دونسته این کارو کردی؟
محبوبه دستش را بلند کرد : نه ولی حالا چی ؟ حالا میدونی چه افتضاحی بار میاد دیگه نمیشه جلوی فامیل سر بلند کرد
بعد انگار با خودش باشد نالید :ای خدا کرمت رو شکر ! چرا از بین این همه آدم این بلا باید سر من بیاد ؟ حالا چه خاکی به سرم  کنم؟ اصلا" طاقت ندارم....
بعد رو به فرشته کرد : بی رودربایستی بهم بگو فرشته اگر نو جای من بودی  می تونستی با شوهرت به زندگی ادامه بدی؟ انگار نه انگار که اتفاقی افتاده هان؟
فرشته خیره به نقطه ای نا معلوم ساکت ماند  بعد از مدتی سر بلند کرد : نمیدونم چی باید بگم  ولی با این اتفاق تمام زندگی آدم زیر و رو میشهدیگه هیچی مثل سابق باقی نمی مونه  نه زندگی زناشویی ات  نه رابطه مادری ات با بچه ها نه رابطه فامیلی ات ...
حرف های فرشته مثل نمکی بر زخم دل محبوبه نشست هق هق کنان گفت : حالا چه کنم؟برم بهش بگم برو ....برو همون جایی که بودی؟با بچه ها فرار کنم؟بچه ها رو بذارم با یوسف بریم گم و گور شیم؟چه کنم وای خدایا؟... چه کاسه چه کنم چه کنمی دستم دادی!
چند لحظه هر دو ساکت ماندند عاقبت فرشته سکوت را شکست : فکر کنم اگر جای تو بودم میرفتم .....
محبوبه ترسان به دوستش نگاه کرد می رفتی؟ کجا میرفتی؟
فرشته دست محبوبه را میان دستان ظریف و زیبایش گرفت : هر جایی به جز اینجا ... میرفتم یک جایی که هیچ کس منو نشناسه....
محبوبه آه کشید : چطوری؟ با کدوم پول؟... چه جوری زندگیمو بگذرونم  از این حرفا گذشته .....
دیگر نتوانست جلویش  را بگیرد وبا صدای بلند به گریه افتاد : با این دل بی صاحبم چه کنم؟چطوری از بچه هام بگذرم فرشته؟...چطوری یوسف را تنها بگذارم ... ای خدا...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد